یکی از واژگان پر تکرار قرآن، واژه سکر است. در مجمع البیان شیخ طبرسی برای واژه «سکر» معانی بیان شده که شامل موارد زیر از نظر لغت است. چهار وجه که در مجمع البیان برای این واژه بیان شده عبارتند از:
اول: سکر به معناى هر شرابى که سُکرآور و مست آور باشد و انسان را از حالت تعادل خارج سازد؛ از همین رو، نسبت به خمر آمده است: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، نزدیک نماز نشوید در حالی که سکاری و مست هستید تا بدانید چه می گویید.(نساء، آیه 43) در حقیقت کسی که مست است از حالت تعادل عقلی و رفتاری خارج است، و در همان حال به سبب مستی نمی داند چه می گوید و چه می کند. به نظر می رسد که از همین باب باشد، سکرات مرگ، که انسان را از حالت تعادل خارج می سازد: وَجَاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَلِکَ مَا کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ ؛ و سکرات مرگ به راستى در رسید این همان است که از آن مى گریختى. (ق، آیه 19) هم چنین خمری که از انگور و خرما گرفته می شود، موجب خروج از حالت تعادل به سبب زوال عقل می شود؛ چنان که خدا می فرماید: مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا ؛ و از میوه درختان خرما و انگور باده مستی آور و رزق نیک مانند مویز و شیره بر می گیرید.(نحل، آیه 67) البته آیه در بیان حکم شرعی نیست تا گفته شود که خدا در آیه اتخاذ خمر از این میوه ها را جایز دانسته است تا گفته شود که مسکرات بر اساس این آیه حلال و مباح است. پس چون حکم شرعی در آیه بیان نشده بلکه در مقام بیان منافع میوه ها است، معنا ندارد که منسوخ به آیه ای دیگر باشد.
دوم: سکر به هر طعامى گفته می شود که طعم داشته باشد. از همین باب است قول شاعر که گفته است: جعلت عیب الاکرمین سکرا: تو عیبجویى از بزرگان را غذا و طعام خود کردى. شاید از همین باب باشد: مِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا ؛ و از میوه درختان خرما و انگور باده طعم بخش و شیرین و رزق نیک بر می گیرید.(نحل، آیه 67) چنان که برخی هم چون ابى عبیده گفته اند: سکر، خوردنى است که به عنوان نقل خورده مى شود، مانند شیرینى، آنگاه این شعر را به عنوان شاهد انشاد کرده است: جعلت اعراض - الکرام سکرا. برخی نیز گفته اند: سکر در آیه به معناى شراب نیست، بلکه به معناى سرکه است، و این لغت اهل حبشه است.
سوم: سکر به معنای سکون و آرامش است، و به همین جهت در عربی مى گویند: لیلة ساکرة؛ یعنی شبى آرام و ساکن. شاعر نیز در این باره گفته است: و لیست بطلق و لا ساکرة: آن شب نه بى آشوب بود و نه آرام . و همچنین در عربی مى گویند: سکرت الریح: باد ساکن و آرام شد. باز شاعر گفته است: و جعلت عین الحرور تسکر: نسیم داغ شروع به آرامش و سکون نمود.
چهارم: سکر به معنای مصدری حیرت است، وقتى مى گویى : سکر فلان سکرا؛ یعنى فلانى حیران شد حیران شدنى، و از همین باب است: تسکیر که به معناى تحییر ؛ یعنى حیران کردن است. در قرآن کریم هم آمده است: إِنَّمَا سُکِّرَتْ أَبْصَارُنَا؛ یعنى حیران شد دیدگان ما.(حجر، آیه 15) هم چنین خدا می فرماید: لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفِی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ ؛ به جان تو سوگند که آنان در مستى خود حیران و سرگردان بودند. (حجر، آیه 72)
بر اساس تحقیقات از جمله بیان شیخ طبرسی، ظاهرا اصل در معناى این کلمه سکر، همان زوال عقل به خاطر استعمال چیزى است که عقل را زایل مى کند، و بقیه معانى که برایش ذکر کرده اند به نوعى استعاره یا توسعه همین معنای اصلی است؛ زیرا با زوال عقل در هنگام سکر و مستی، انسان دچار حیرت می شود و از هر گونه تحرک می افتد و به نوعی آرام می گیرد و حالت عادی غذا با طعم ها تغییر می کند.